جدول جو
جدول جو

معنی کل پا - جستجوی لغت در جدول جو

کل پا
کسی که پایش معیوب است چلاق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
کج پای. که پای کج دارد. احنف. اخفج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ / لِ)
در اصطلاح نجاران، پایه های چفته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را به جای پایش گذاشته باشد. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). رجوع به کله پا شدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ پُ تِ)
دهی از دهستان کلیایی است که در بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را بجای پایش گذاشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان خانقاپی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی با عرض و طول و قطر مشخص که در ساختمان به کار ورد
فرهنگ گویش مازندرانی
لنگه کفش
فرهنگ گویش مازندرانی
سرشاخه
فرهنگ گویش مازندرانی
ناپدری
فرهنگ گویش مازندرانی
کارگاه ابریشم بافی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی با گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی صحرایی که در پلو ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لاریجان شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی